این موضوع تا زمانی ، طبق روال واقعی خود ایجاد مشکل نمیکند که طرفین تصمیم داشته باشند زیر یک سقف به زندگی مشترک خود ادامه دهند اما هنگامی که زن و مرد تصمیم به جدایی میگیرند مهمترین موضوع و مسئله میان آنها ؛ سرپرستی فرزندان است از آنجایی که در قانون تنها 7 سال به زن اجازه داده شده است که سرپرستی فرزندان را به عهده بگیرد پس از گذشت این دوران باید فرزندان را به شوهر برگرداند و زمانی که زن نخواهد از فرزندانش جدا شود باید شرایط قبل قبولی را به دادگاه برای عدم صلاحیت شوهر ارائه دهد و در صورت قبول ، حضانت فرزندان به او سپرده میشود ولی اثبات همین موضوع کاری بسیار دشوار است و به راحتی ادعاهای زن قابل قبول دادگاه نیست
زمانی که حضانت به زن سپرده میشود و در همین دوران زن مبتلا به دیوانگی شود و یا ازدواج مجدد کند حق حضانت از او گرفته می شود و به پدر داده خواهد شد در واقع زن مجبور به انتخاب است یا باید تمام عمر مشکلات یک زندگی را به تنها به دوش کشد و از بسیاری از نیازها طبیعی خود چشم پوشی کند و یا اینکه باید قید فرزندان را زده و به دنبال زندگی خود برود که در بسیاری از موارد این انتخاب سخت و مشکلی برای زنان است و اگر زن زمانی قصد ازدواج دوباره کند ( حتی ازدواج هم نکند ) که شوهر فوت کرده باشد پدربزرگ پدری می تواند سرپرستی فرزندان او را به عهده بگیرد و زن باید در کنار غم از دست دادن دادن همسر ، غم جدایی از فرزندان را هم تحمل کند
|